دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران واقع در 15هزارگزی باختر شهرک و سه هزارگزی راه عمومی مالرو قزوین به طالقان با 164تن سکنه. آب آن از چشمه و رود محلی و محصول غلات و گردو و سیب زمینی و پیاز. شغل اهالی زراعت و گلیم و جاجیم بافی است و عده ای برای تأمین معاش به تهران و مازندران و گیلان می روند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران واقع در 15هزارگزی باختر شهرک و سه هزارگزی راه عمومی مالرو قزوین به طالقان با 164تن سکنه. آب آن از چشمه و رود محلی و محصول غلات و گردو و سیب زمینی و پیاز. شغل اهالی زراعت و گلیم و جاجیم بافی است و عده ای برای تأمین معاش به تهران و مازندران و گیلان می روند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان که در 27 هزارگزی باختر سیردان و 13 هزارگزی راه عمومی سیردان به زنجان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 340 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و گردو. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن جاجیم و گلیم و راهش مالرو و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان که در 27 هزارگزی باختر سیردان و 13 هزارگزی راه عمومی سیردان به زنجان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 340 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و گردو. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن جاجیم و گلیم و راهش مالرو و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان هویان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد با 250 تن سکنه. آب آن از رود خانه خرم آباد و چشمه. ساکنان از طایفۀ ویس کرم هستند. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان هویان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد با 250 تن سکنه. آب آن از رود خانه خرم آباد و چشمه. ساکنان از طایفۀ ویس کرم هستند. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شهری است (به خراسان) با نعمت و آبادان و بر دامن کوه نهاده است و میوۀ بسیار، و رود مرو بر کران او بگذرد. (حدود العالم). موضعی به خراسان میان بلخ و مرو، و در خلافت عثمان به دست احنف بن قیس فتح شد. (یادداشت مرحوم دهخدا). شهری است نزدیک به مروالشاهجان و بین آن دو پنج روز مسافت است، و آن بر نهری عظیم قرار دارد لذا آن را بدین نام خوانده اند. این شهر از مرو دیگر کوچکتر است و اهل خراسان آن را مرّوذ تلفظ می کنند و نسبت بدان مروروذی و مرّوذی است. (از معجم البلدان). و نام دیگر آن مرغاب است. (روضه الصفا ج 3 در فصل وفات مهلب بن ابی صفره). در شمال غرجستان است و میان آن و مرو شاهجان پنج منزل است و مروالروذ از مرو شاهجان کوچکتر است و رودی بزرگ بر آن گذرد، و پنج دیه از این ناحیت است. (یادداشت مرحوم دهخدا). مروالرود. مروالروذ. مرو روذ. مروذ: ز دشت هری تا لب مرورود سپه بود آکنده چون تار و پود. فردوسی. سوی طالقان آمد و مرورود سپهرش همی داد گفتی درود. فردوسی. سوی طالقان آمد و مرورود جهان پرشد از نالۀ نای و رود. فردوسی. در ربیعالاّخر سنۀ سبع و ثلاثین و اربعمائه که امیر خراسان ابوسلیمان جغری بیک داود بن میکال بن سلجوق بوداز مرو برفتم به شغل دیوانی و به پنج دیه مرو الرودفرود آمدم. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 1). شب به دیه بارباب بودم و از آنجا به راه سمنگان و طالقان به مروالرود شدم سپس به مرو رفتم و در آن شغل که به عهدۀ من بود معاف خواستم. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 3). ز ناگاه در مرورودش بکشت از آن پس که شد روزگارش درشت. حکیم زجاجی (از جهانگیری)
شهری است (به خراسان) با نعمت و آبادان و بر دامن کوه نهاده است و میوۀ بسیار، و رود مرو بر کران او بگذرد. (حدود العالم). موضعی به خراسان میان بلخ و مرو، و در خلافت عثمان به دست احنف بن قیس فتح شد. (یادداشت مرحوم دهخدا). شهری است نزدیک به مروالشاهجان و بین آن دو پنج روز مسافت است، و آن بر نهری عظیم قرار دارد لذا آن را بدین نام خوانده اند. این شهر از مرو دیگر کوچکتر است و اهل خراسان آن را مَرّوذ تلفظ می کنند و نسبت بدان مَرْوَروذی و مَرّوذی است. (از معجم البلدان). و نام دیگر آن مرغاب است. (روضه الصفا ج 3 در فصل وفات مهلب بن ابی صفره). در شمال غرجستان است و میان آن و مرو شاهجان پنج منزل است و مروالروذ از مرو شاهجان کوچکتر است و رودی بزرگ بر آن گذرد، و پنج دیه از این ناحیت است. (یادداشت مرحوم دهخدا). مروالرود. مروالروذ. مرو روذ. مروذ: ز دشت هری تا لب مرورود سپه بود آکنده چون تار و پود. فردوسی. سوی طالقان آمد و مرورود سپهرش همی داد گفتی درود. فردوسی. سوی طالقان آمد و مرورود جهان پرشد از نالۀ نای و رود. فردوسی. در ربیعالاَّخر سنۀ سبع و ثلاثین و اربعمائه که امیر خراسان ابوسلیمان جغری بیک داود بن میکال بن سلجوق بوداز مرو برفتم به شغل دیوانی و به پنج دیه مرو الرودفرود آمدم. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 1). شب به دیه بارباب بودم و از آنجا به راه سمنگان و طالقان به مروالرود شدم سپس به مرو رفتم و در آن شغل که به عهدۀ من بود معاف خواستم. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 3). ز ناگاه در مرورودش بکشت از آن پس که شد روزگارش درشت. حکیم زجاجی (از جهانگیری)
یکی از دهستانهای ییلاقی بخش نور شهرستان آمل است. این دهستان در 10 الی 20هزارگزی جنوب بلده در طول یک درۀ کوهستانی واقع است و هوایی سردسیر دارد. از چهار آبادی به نامهای کمر، بردون، سرآسب، بطاهر کلا تشکیل شده است و در حدود 2300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
یکی از دهستانهای ییلاقی بخش نور شهرستان آمل است. این دهستان در 10 الی 20هزارگزی جنوب بلده در طول یک درۀ کوهستانی واقع است و هوایی سردسیر دارد. از چهار آبادی به نامهای کمر، بردون، سرآسب، بطاهر کلا تشکیل شده است و در حدود 2300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 18500گزی جنوب خاوری ساری، شمال درۀ زارم رود. منطقه ای است کوهستانی و جنگلی هوای آن معتدل و دارای 190 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه زارم رود تأمین میشود، محصول آن برنج، غلات، لبنیات، میوه جات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. گله داران تابستان به ییلاق چهاردانگه میروند. دبستان هم دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 18500گزی جنوب خاوری ساری، شمال درۀ زارم رود. منطقه ای است کوهستانی و جنگلی هوای آن معتدل و دارای 190 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه زارم رود تأمین میشود، محصول آن برنج، غلات، لبنیات، میوه جات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. گله داران تابستان به ییلاق چهاردانگه میروند. دبستان هم دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
یکی از شعب هریرود است که سرچشمۀ آن نزدیک سرچشمۀ اترک در کوههای هزار مسجد است و پس از مشروب کردن رادکان و چناران از شمال مشهد گذشته در پل خاتون به هریرود می ریزد. (از جغرافیای سیاسی کیهان) : کشف رود چون رود زرداب شد زمین جای آرامش و خواب شد. فردوسی
یکی از شعب هریرود است که سرچشمۀ آن نزدیک سرچشمۀ اترک در کوههای هزار مسجد است و پس از مشروب کردن رادکان و چناران از شمال مشهد گذشته در پل خاتون به هریرود می ریزد. (از جغرافیای سیاسی کیهان) : کشف رود چون رود زرداب شد زمین جای آرامش و خواب شد. فردوسی
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ قزوین واقع در 2 هزارگزی باختری معلم کلایه و 38 هزارگزی راه عمومی. با 103تن سکنه. آب آن از رود خانه اسب مردو راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ قزوین واقع در 2 هزارگزی باختری معلم کلایه و 38 هزارگزی راه عمومی. با 103تن سکنه. آب آن از رود خانه اسب مردو راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
قصبه ای است میان اصفهان و همدان و ظاهراً کرج ابودلف همین قصبه است. (یادداشت مؤلف). مغولان آن را ترکان موران گویند. (تاریخ غازانخان چ اروپا ص 73) : در نواحی کره رود آن دو لشکر (لشکر ملک ارسلان عزالدین قیماز والی اصفهان و حسام الدین اینانج حاکم ری) به یکدیگر رسیدند و مانند بحر اخضر در جوش و خروش آمدند. (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 530). چون از قنقر اولانک بگذشت و به کره رود رسید که مغول ترکان موران گویند... (تاریخ غازان خان چ تهران ص 73)
قصبه ای است میان اصفهان و همدان و ظاهراً کرج ابودلف همین قصبه است. (یادداشت مؤلف). مغولان آن را ترکان موران گویند. (تاریخ غازانخان چ اروپا ص 73) : در نواحی کره رود آن دو لشکر (لشکر ملک ارسلان عزالدین قیماز والی اصفهان و حسام الدین اینانج حاکم ری) به یکدیگر رسیدند و مانند بحر اخضر در جوش و خروش آمدند. (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 530). چون از قنقر اولانک بگذشت و به کره رود رسید که مغول ترکان موران گویند... (تاریخ غازان خان چ تهران ص 73)
یکی ازدهستانهای سه گانه شهرستان تویسرکان. این دهستان درشمال شهرستان واقع و محدود است از طرف شمال به بخش اسدآباد شهرستان، از جنوب بدهستان کرزان رود تویسرکان و از خاور بکوه الوند و از باختر به بخش کنگاور. آب و هوا: هوای دهستان سردسیر و ییلاقی و تابستان آن معتدل و یکی از نقاط خوش آب وهواست. آب اکثر قراء دهستان از چشمه سار و زه آب رود خانه خرم رود تأمین میشود. ارتفاعات: سلسله کوه الوند در شمال خاوری این دهستان واقع و شعب آن از جنوب و شمال دهستان را محصور نموده است. قلۀ مشهور به قلۀ دائم البرف از کوه الوند به ارتفاع 3467متر در شمال باختر دهستان واقع و یال جنوب باختری آن تا حدود خسروآباد واقع در سر راه شوسۀ کنگاور به همدان کشیده شده و حد طبیعی بین این دهستان با بخش اسدآباد است. شعبه دیگر از کوه الوند در همان جهت جنوب دهستان ادامه یافته به کوه مرتفع پرتگاهی خان گرمزمنتهی و حد طبیعی این دهستان با دهستان گرزان رود محسوب میشود. ارتفاع قلۀ منفرد خان گرمز از سطح دریا 2868 متر است. گودترین نقطۀ این دهستان بیش از 1495 متر ارتفاع دارد. رود خانه خرم رود از حدود آبادی شهرستانه پس از مشروب نمودن قراء مجاور خود در حدود آبادی سهم الدین کنگاور با رودخانه ای که از اسدآباد می آید یکی شده وارد بخش کنگاور میشود. در همین دهستان شعبه دیگری که از چشمه سارهای وردآورد و کهنوش سرچشمه گرفته در حدود نجف آباد به این رودخانه میریزد. محصول عمده دهستان غلات و حبوبات و انواع میوه های صیفی و چوب و کتیراست. صادرات آن خشکبار و چوب و لبنیات می باشد. راه های آن عبارتند از راه شوسۀ تویسرکان به کرمانشاه در جنوب و شوسۀ کنگاور به همدان در باختر که کمتر مورد استفاده است. راههای داخلۀ دهستان مالرو ولی در صورت اقدام ممکن است از کنار رود خانه خرم رود تا اشتران مرکزی دهستان راه فرعی احداث شود. نزدیکترین ومستقیم ترین راه مالرو تویسرکان به همدان در این دهستان از گردنۀ مشهور شهرستانه الوند گذشته از طریق عباس آباد به همدان می رسد. تابستان صعب العبور و زمستان در اثر کثرت برف بکلی مسدود می گردد. دهستان خرم رود از 39 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده، سکنۀ آن در حدود 17هزار نفر و مرکزدهستان آبادی اشتران و قراء مهم آن بشرح زیر است: سیستانه، وردآورد، کهنوش، بوجان، شهرستانه، کشانی، سنجوزان و ولاشجرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) نام رودیست که از دهستان خرم رودفوق سرچشمه می گیرد و از حدود آبادی شهرستانه پس از مشروب نمودن قراء مجاور در حدود آبادی سهم الدین کنگاور با رودخانه ای که از اسدآباد می آید یکی شده وارد بخش کنگاور میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
یکی ازدهستانهای سه گانه شهرستان تویسرکان. این دهستان درشمال شهرستان واقع و محدود است از طرف شمال به بخش اسدآباد شهرستان، از جنوب بدهستان کرزان رود تویسرکان و از خاور بکوه الوند و از باختر به بخش کنگاور. آب و هوا: هوای دهستان سردسیر و ییلاقی و تابستان آن معتدل و یکی از نقاط خوش آب وهواست. آب اکثر قراء دهستان از چشمه سار و زه آب رود خانه خرم رود تأمین میشود. ارتفاعات: سلسله کوه الوند در شمال خاوری این دهستان واقع و شعب آن از جنوب و شمال دهستان را محصور نموده است. قلۀ مشهور به قلۀ دائم البرف از کوه الوند به ارتفاع 3467متر در شمال باختر دهستان واقع و یال جنوب باختری آن تا حدود خسروآباد واقع در سر راه شوسۀ کنگاور به همدان کشیده شده و حد طبیعی بین این دهستان با بخش اسدآباد است. شعبه دیگر از کوه الوند در همان جهت جنوب دهستان ادامه یافته به کوه مرتفع پرتگاهی خان گرمزمنتهی و حد طبیعی این دهستان با دهستان گرزان رود محسوب میشود. ارتفاع قلۀ منفرد خان گرمز از سطح دریا 2868 متر است. گودترین نقطۀ این دهستان بیش از 1495 متر ارتفاع دارد. رود خانه خرم رود از حدود آبادی شهرستانه پس از مشروب نمودن قراء مجاور خود در حدود آبادی سهم الدین کنگاور با رودخانه ای که از اسدآباد می آید یکی شده وارد بخش کنگاور میشود. در همین دهستان شعبه دیگری که از چشمه سارهای وردآورد و کهنوش سرچشمه گرفته در حدود نجف آباد به این رودخانه میریزد. محصول عمده دهستان غلات و حبوبات و انواع میوه های صیفی و چوب و کتیراست. صادرات آن خشکبار و چوب و لبنیات می باشد. راه های آن عبارتند از راه شوسۀ تویسرکان به کرمانشاه در جنوب و شوسۀ کنگاور به همدان در باختر که کمتر مورد استفاده است. راههای داخلۀ دهستان مالرو ولی در صورت اقدام ممکن است از کنار رود خانه خرم رود تا اشتران مرکزی دهستان راه فرعی احداث شود. نزدیکترین ومستقیم ترین راه مالرو تویسرکان به همدان در این دهستان از گردنۀ مشهور شهرستانه الوند گذشته از طریق عباس آباد به همدان می رسد. تابستان صعب العبور و زمستان در اثر کثرت برف بکلی مسدود می گردد. دهستان خرم رود از 39 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده، سکنۀ آن در حدود 17هزار نفر و مرکزدهستان آبادی اشتران و قراء مهم آن بشرح زیر است: سیستانه، وردآورد، کهنوش، بوجان، شهرستانه، کشانی، سنجوزان و ولاشجرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) نام رودیست که از دهستان خرم رودفوق سرچشمه می گیرد و از حدود آبادی شهرستانه پس از مشروب نمودن قراء مجاور در حدود آبادی سهم الدین کنگاور با رودخانه ای که از اسدآباد می آید یکی شده وارد بخش کنگاور میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
تسمه ای از چرم پارچه و جز آن که بر کمر بندند منطقه: (جز کمر بند زمین بوس تو نیست هر که بر روی زمین تا جور است)، (سوزنی) یا کمر بستن فتق، نوکر ملازم، محبوب معشوق: (کمر بند من آمد پیش من خنده زنان امشب توقف کن که یکدم بنگرم پروین و جوزا را) (امیر خسرو) یا کمر بستن شانه یی. در انسان و دیگر پستاندار ان از دو استخوان کتف و ترقوه تشکیل یافته ولی در ذی فقار ان از سه استخوان کتف و غرابی و ترقوه مشکل گردیده است
تسمه ای از چرم پارچه و جز آن که بر کمر بندند منطقه: (جز کمر بند زمین بوس تو نیست هر که بر روی زمین تا جور است)، (سوزنی) یا کمر بستن فتق، نوکر ملازم، محبوب معشوق: (کمر بند من آمد پیش من خنده زنان امشب توقف کن که یکدم بنگرم پروین و جوزا را) (امیر خسرو) یا کمر بستن شانه یی. در انسان و دیگر پستاندار ان از دو استخوان کتف و ترقوه تشکیل یافته ولی در ذی فقار ان از سه استخوان کتف و غرابی و ترقوه مشکل گردیده است